چهارده دریا |
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند
هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند
لیست مهمان ها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود ...
برای عروس مهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند
از اينكه فلانی سفر بود و به عروسی نمي رسيد خیلی خیلی دلخور بود
کاش می آمد ...
خيلی از كارت ها مخصوص بودند.
مثلا فلان دوست و فلان رئيس ...
خودشکارتها را می برد با همسرش!
سفارش هم ميكرد كه حتما بيايند
اگر نیایید دلخور میشوم
دلش مي خواست عروسی اش بهترين باشد.
همه باشند و خوش بگذرانند
تدارک هم ديده بود
آهنگ و ارکست هم حتما بايد باشند ،
خوش نمی گذرد بدون آنها ...
بهترین تالار شهر را آذین بسته ام
چند تا از دوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود
آخر شوخی نبود که شب عروسی بود
همان شبی که هزار شب نمیشود
همان شبی که همه به هم محرمند
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمام مردان شهر محرم میشود
این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست
آهان یادم آمد
این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید
همان شبی که داماد هم آرایش میکند.
همه و همه آمدند حتی 7پشت غریبه
امــــــا ...
کاش امام زمانمان "عج" بودحق پدری دارد بر ما ...
مگر می شود او نباشد ؟!
مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید ؟!
آخه امامان پدر معنوی ما هستن
عروس برایش كارت دعوت نفرستاده بود
و اصلا منتظرش که هیچ
حتی به فکرش هم نبود ...
اما آقا آمده بود.
به تالار كه رسيد سر در تالار نوشته بودند :
(ورود امـام زمــان"عج" اكيـــــدا ممنـــــوع!)
دورترها ايستاد و گفت :
دخترم عروسيت مبارک!
ولی اي كاش كاری ميكردی تا من هم می توانستم بيایم ...
دخترم من آمدم اما ...
نظرات شما عزیزان: یگان موزیک
![]() ساعت11:07---20 شهريور 1395
اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |