چهارده دریا |
به شیطان گفتم: « لعنت بر شیطان »
لبخند زد.
پرسیدم: « چرا می خندی؟! » پاسخ داد: « از حماقت تو خنده ام می گیرد » پرسیدم: « مگر چه كرده ام؟ »
گفت: « مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام. » با تعجب پرسیدم: « پس چرا زمین می خورم؟! »
جواب داد: « نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای.
نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند. » پرسیدم: « پس تو چه كاره ای؟ »
پاسخ داد:« هر وقت سواری آموختی،
برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛
فعلاً برو سواری بیاموز. »
كاش روزی بنویسند به بقیع
یـــك فـراخــــوان كمـك طرح احداث ضریح كاش روزی بنویسند به بقیع
جـــایزه فرشــــــچیان یـــك قطـعه عتیــق كاش روزی بنویسند به بقیع
كارگران مشغول كارند كار احـداث ضـریح كاش روزی بنویسند به بقیع
چـــنـــد روز مـانـــده بـــه اتــمــــام ضریح كاش روزی بنویسند به بقیع
مهدی فاطمه می آید به تماشای ضریح كاش روزی بنویسند به بقیع
عـیـد امـسـال نـمـــاز صـــحـــن عـقیـــق كاش روزی بنویسند به بقیع
فـلـش راهنـما مرقـد زهـــرا (س) شفیع
طرف اومد جلو بهم گفت:
حالا منظورت چی هست از این سوال؟
گفتم:
آقا اجازه ! مبحث امروز ما خداست توضیح میدهید که جای خدا کجاست؟ قرآن نوشته او همه جا هست و مادرم اصرار میکند که کمی قبله سمت راست من جمعه میروم لب دریا، کنار آب آنجا نماز جمعه زلالست، بی ریاست کاج همیشه سبز که بیرون مدرسه استاد درس دینی و قرآن بچه هاست آقا شما حقیرترید از سؤال من... این درس، نان خشک ِ سر سفره ی شماست من ساکتم، دبیر به من صفر میدهد شاگرد تنبلی که حواسش پی خداست!
روی خودمان تم دین و بندگی نصب کرده ایم اما سیستم عامل زندگیمان هنوز همان هوی و هوس است.
چهل روز گذشت ...
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چه بگویم؟
چهل روز اسارت
چهل روز جسارت
اربعین حسینی بر همگان تسلیت باد.
جز تو کسی نیامده آقا، سر قرار
انگار بی تو نیست کسی، غرق انتظار
این جمعه هم گذشت و تو مثل همیشه باز
در انتظار خویش نشستی به انتظار
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
****اللهم عجل لوليك الفرج****
يه انگليسي به يه ايراني ميگه:
چرا خانوماتون نميتونن با مردا دست بدن؟!
يعني ايرانيا اينقدر شهوتي هستن؟!
ايراني: ملكه انگلستان ميتونه با هرمردي دست بده؟
انگليسي: نه! فقط افراد خاصي ميتونن با ايشون در رابطه باشن. ايراني: خانوماي ما همه ملكه ان. به افتخار همه ي خانوما
اسمش شد اسمش شد مــــــــــــــــــــــــد!!
شلــــوار لــــــــــــی را برایمان فرستادند، اوایل زیاد هم بد نبود...
بعد شد آفــــــــــــــــــت غیــــــــــرت و حــــــــیا
پسرانه اش از بالاکوتاه شد و دخترانه اش از پایین
چادر شد مانتو های بلند، مانتو ها ذره ذره آب رفت...!!
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــــــــــوز نامید
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنل شده
یا انقدری نازک ک بودنش طعنه ایست به نبودنش
حالا دیگر شلـــــوار جایش را به ساپــــــــــورت داده
روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!!
مانده ام فردا فرزندان این نســــــــل هنوز هم
مــــــــــــادر را اسوه پاکی و
پـــــــــــــدر را مظهر مردانگی
میدانند؟؟!
خدايا خواندمت پاسخم دادي…
به تو تکيه کردم نجاتم دادي…
به تو پناه آوردم کفايتم کردي…
خداي من چگونه نااميد باشم در حالي که تو اميد مني..؟!!
گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد
که سکوت میکند تا تو بارها بگویی :
"خدای من"
زندگی به سختی اش می ارزد
اگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی
خدای خوب من ♥♡
تابستان که ميرود،
گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
میگفت یک مسیحی دیدم… گفتم: شما کجا و بین الحرمین کجا؟
اون مسیحی گفته بود:
پیغمبرمون فرق میکنه ولی امام حسین مون که یکیه
" زهرا" ، داغ علی را ندید !
"علی" ، داغ حسن را ندید !
"حسن" ، داغ حسین را ندید !
"حسین" ، داغ رقیه را ندید !
"عباس" ، داغ علی اصغر را ندید !
چه کشید "زینب " که داغ تک تکشان را به عینه دید.
بغض که کنم
حتی اگر دنیا را هم بیاورند
چیزی بجز زیارتت آرامم نمی کند...
یا اباعبداله...
زودتر کاری بکن که اربعین نزدیک است...
قصدم این نیست به کار تودخالت بکنم...
حرف حرف تو...
ولی راضی نشو آقاجان...
به رفیقم که حرم رفته حسادت بکنم...
چرا چادری شدم؟ گفت :می دانی چرا چادری شدم؟
گفتم: چه میدانم، لابد این طوری خوشتیپ تری!!!
گفت: خیر!!!
گفتم: خب لابد فهمیدی این طوری حجابت کاملتره مثلاً!!!...
گفت:خیر !!!
گفتم: ای بابا!!!
خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: نزدیک شدی!!!
گفتم: آها!!!
دیدی گفتم همه ی قصه ها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز...
گفتم: خب خودت بگو اصلاً...
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست،
خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا” باشم.
بر دور کمر چادر خاکی داری
از خصم علی چه ترس و باکی داری؟
از میخ دری که قاتل حیدر شد
برسینه ی بشکسته پلاکی داری
یا امام زمان(عج)
روزی در تقویم خواهند نوشت :
« تعطیل ، روز فرج آقا امام زمان »
و بعد در مدینه ، کنار ساختمان نیمه کاره ای تابلوی زیر رامیبینی :
« پروژه حرم مطهر بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س)»
کارفرما : قائم آل محمد (عج)
پیمانکار : یاران حضرت
مساحت :وسعت دل تمام عاشقان آن حضرت
برای ظهور در فرجش صلوات بفرست.
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
بـے بـے جان گـבا نمـے خواهـے ؟
בخترِ بـے وفا نمـے خواهـے؟
کاش میشـב زِ من سوال کنـے
בخترم کربـلا نمـے خواهـے؟
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |