چهارده دریا
 

 

در کتاب گرانسنگ الکافی اثر شیخ کلینی آمده است :

 

محمدبن ‌جحرش می‌گوید :

 

حکیمه دختر امام موسی کاظم (ع) به من گفت :

 

دیدم امام رضا (ع) بر درِ انبار هیزم ایستاده ،

 

آهسته با کسی سخن می‌گوید و من هیچ‌کس را نمی‌بینم .

 

گفتم: « آقای من ، با که آهسته سخن می‌گویید ؟! »

 

فرمود: « ابن‌عامر زهرایی (از جنّیان) است .

 

آمده از من سؤال کند و دردش را به من بگوید. »

 

گفتم: « آقای من ! دوست دارم صدایش را بشنوم. »

 

فرمود : « اگر صدایش را بشنوی، یک‌سال تب می‌کنی. »

 

گفتم : « آقای من ! دوست دارم بشنوم. »

 

فرمود: « بشـنو »

 

در این حال، من صدایی شبیه سوت شنیدم ،

 

تب به سراغم آمد و یک‌سال تب کردم .

 

 

در کتاب دلایل‌الامامه نیز آمده است :

 

هیثم‌ بن ‌واقد گوید در خراسان نزد امام رضا(ع) بودم .

 

عباس ، دربان ایشان بود .

 

امام مرا نزد خود خواند

 

پیرمردی یک چشمی در حضورش بود و سؤال می‌کرد

 

پیرمرد خارج شد

 

امام به من فرمود: « پیرمرد را نزد من برگردان .»

 

پیش دربان رفتم ، گفت :

 

« هیچ‌کس از اینجا بیرون نرفت. »

 

امام رضا (ع) فرمود :

 

«آن پیرمرد را می‎شناسی؟! »

 

گفتم : نه

 

فرمود : « او مردی از جن است که سؤال‌هایی از من پرسید

 

و از جمله سؤال‌هایش این بود که دو نوزاد دوقلو به هم چسبیده به دنیا آمده‌اند

 

که یکی‌شان مرده ، با او چه باید کرد ؟! »

 

گفتم : « باید نوزاد مرده را از زنده بُرید و جدا کرد. »

[ سه شنبه 9 آذر 1395برچسب:, ] [ 21:54 ] [ فاطمه ✿◕ ‿ ◕✿ ] [ ]

 یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود مشهد

 

برای سیستم تهویه حرم امام رضا

 

وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد چشمش خورد ب پنجره فولاد آقا

 

رو کرد به مترجمش :

 

چرا انقدر اینجا شلوغه واین دستمالها چیه مردم به اون میبندن ؟!

 

مترجم گفت :

 

ما شیعه های ایران هرمشکلی داریم میایم اینجا و

 

این دستمالا رو میبندیم تا مشکلمون زودتر حل بشه

 

که دیدن مهندس کرواتشواز گردنش بازکرد و بست به پنجره فولاد آقا

 

چند قدمی ازپنجره دور نشده بودیم که تلفنش زنگ خورد

 

مترجم میگه:دیدم مهندس حالش دگرگون شد

 

نمیتونست حرف بزنه

 

بعد از اینکه حالش بهتر شد گفتم : اتفاقی افتاده ؟!

 

دستاش میلرزید گفت :

 

خانمم بود ،

 

ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه : کجایی؟!

 

بهش گفتم چیزی شده ؟!

 

گفت : یه شخصی اومده بود جلوی درگفت من رضا هستم ،

 

همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتونو ببینم ،

 

برای چند لحظه اومد اتاق بچه نگاهی بهش کرد و

 

یه دستی روی سرش کشید و گفت :

 

به آقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت .

 

بعد از اینکه برگشتم اتاق بچه دیدم ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره !!!

 

این آقا کی بود فرستادی ؟!

 

وقتی رفتم جلوی در رفته بود …

 

الســلام علیـک یاعـلی بن موسـی الرضـا « ع »

 

تصویر مرتبط
 
[ سه شنبه 9 آذر 1395برچسب:, ] [ 20:54 ] [ فاطمه ✿◕ ‿ ◕✿ ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. امام صادق (ع): «خداوند ثواب بيست و هفت شهيد را به كسي می‌دهد كه يك‌بار بر محمد و آل‌محمد صلوات بفرستد.» «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان چهارده دریا و آدرس 14darya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً


دانلود آهنگ جدید سوره قرآن

فال حافظ


داستان روزانه

تعبیر خواب آنلاین

 

کد هدایت به بالا



کد جمع کردن گوشه های عکس

كد ماوس